الهام ظریفیان | شهرآرانیوز؛ حسن آخوندپور کارگردان، فیلم نامه نویس و تهیه کننده مشهدی است و سریال «عشق کوفی»، آخرین ساخته او، قرار است از امشب روی آنتن شبکه ۳ سیما برود. «زیر سقف آرزو» اولین سریال تلویزیونی او بود که در سال ۱۳۸۶ آن را ساخت؛ در سال ۱۳۹۰ نیز اولین فیلم بلند سینمایی خود را با نام «شهری که نمیخوابد» ساخت.
او پنج سال بعد با فیلم کوتاه «باهر» موفق به حضور در بخش کرنر فستیوال «کن» شد؛ همچنین با حضور در جشنواره فیلمهای ایرانی سان فرانسیسکو توانست جوایز بهترین فیلم و بهترین کارگردانی را کسب کند. فیلمهای تلویزیونی «روشنا»، «زیبا» و «فرشته، دختر احمدآقا» و سریالهای «ترانه پاییزی»، «تلخ و شیرین» و «به رنگ باران» از دیگر آثار اوست. به بهانه آغاز پخش سریال «عشق کوفی» با این هنرمند مشهدی گفتگو کرده ایم.
سال گذشته، در همین تاریخ بود که فیلم نامه سریال «عشق کوفی» را به من دادند. با یک پیش تولید دو ماهه و تولید هشت ماهه، پروژه را تمام کردیم و الان آماده پخش است. «عشق کوفی» داستان عشق یک پسر جوان و کمان دار کوفی از خاندان علوی و یک دختر پول دار کوفی از خاندان عثمانی است که در بحبوحه مسائل سیاسی و اجتماعی سال ۶۱ و ۶۰ قمری دستخوش حوادثی میشود. داستان کاملا تخیلی است و شخصیتها و قصه اصلی مابه ازای واقعی ندارند، اما شخصیتهای اصلی فیلم با برخی از شخصیتهای تاریخی مانند حبیب بن مظاهر، ام سلمه و میثم تمار دیدار میکنند.
بله، اما متأسفانه زمانی که رفتیم سکانسهای خارجی کربلا و نینوا را در شن زارهای اطراف آبادان بگیریم، سیل آمد و همه آن دشتها را آب فرا گرفت و همه برنامه ما را به هم ریخت. مجبور شدیم همانجا هم داخلی کار کنیم. برای اینکه کار را به جشنواره میرساندیم، باید تا قبل از آن، سکانسهایی از کربلا را خارجی ضبط میکردیم، ولی فیلم برداری تا آن زمان تمام نشد و به جشنواره نرسید. کار ناقصی بود. با پخش سریال دیگر هم آن نسخه به درد جشنواره نمیخورد و شاید از آن برای اکران محدود یا اجراهای بین المللی استفاده شود.
به نظر من دو دلیل اصلی دارد؛ اول اینکه سریالهای تاریخی و مذهبی سریالهایی پرهزینه، زمان بر و سنگین هستند و فرسودگیهایی دارند که شاید سریالهای دیگر نداشته باشند. برای همین در تورم اقتصادی سالهای اخیر کمتر تهیه کننده و کارگردانی سراغ سریالهایی میرود که فرایند تولید سنگین و طولانی داشته باشند. از طرفی مدیران و صاحبان فرهنگی هم خیلی به انجام این کارها علاقه ندارند، چون پروژههایی طولانی اند و در دوره مدیریت آنها به اتمام نمیرسند. این پیش فرضها باعث شده است کمتر کسی سراغ تولید این گونه آثار برود وگرنه مخاطب به شدت کار تاریخی را دوست دارد؛ چه تاریخی مذهبی باشد، چه تاریخی افسانهای و اسطوره ای.
باید سیستمی باشد که بودجه مشخصی را برای این پروژهها در نظر بگیرد و در ضمن بازه زمانی هم داشته باشد و پشتیبانی کننده پروژهها باشد. طولانی شدن پروژهها یک عامل بازدارنده است. پروژههای تاریخی مشابهی داشته ایم که با چندین هزار میلیارد تومان هزینه، چندین سال طول کشیده اند و از اول هم مشخص نبوده است که کی تمام میشوند. چنین سیستمی اگر سریالهایی از نظر فنی و محتوایی و هنری استاندارد تولید کند و بتواند مدل خود را ارائه بدهد، ساخت این گونه سریالها آسانتر میشود.
بله، ازاین جهت فکر میکنم این سریال منحصربه فرد باشد. یعنی از این نظر که در یک سال هم فیلم نامه یک سریال تاریخی نوشته، هم کار تولیدش انجام شده باشد، هم در این مدت به پخش برسد. تولید سریالهای این چنینی بیشتر از چندین سال طول کشیده است. مشابه چنین کاری را سازمان اوج در سریال «مستوران» انجام داد و آن پروژه هم در یک سال جمع شد؛ بنابراین اگر این یک مدل شود، باتوجه به اینکه مخاطب سریالهای تاریخی را دوست دارد، میتوان قصههای مختلفی کار کرد و تلویزیون هم میتواند در سال چندین سریال برای پخش داشته باشد و درگیر پروژههای سنگین نشود.
برای خود من این کار پروژه راحتی بود. از ابتدا هم خیلی برایم سخت نبود. یعنی طوری نبود که دودل باشم که میتوانم آن را انجام بدهم یا نه. وقتی هم که کار را تمام کردم، همین طور بود. وقتی عوامل به کارشان مسلط باشند، فرقی نمیکند که ژانر تاریخی باشد یا ملودرام اجتماعی؛ هرچه باشد آدم میرود و کارش را انجام میدهد. در کارهای تاریخی بعضی حساسیتها روی فرم دیالوگ گفتنها وجود دارد که شاید کار فیلم برداری را کمی طولانیتر کند، ولی واقعا چالش دیگری وجود ندارد. اگر منابع مالی تأمین شود و گروه همدل باشد، میتوان کار را جمع کرد.
بیشترین اهمیت آن دو مورد است؛ اول نیاز خود مخاطب. برای مخاطب فرقی ندارد کار تاریخی ایرانی باشد یا خارجی، از اسلام بگوید یا مسیحیت؛ اینکه از تاریخ و گذشته حرف میزنی، برایش جذاب است. دوم اینکه میشود با ساخت سریالهای تاریخی بخشی از گذشته سرزمین مادری یا سرزمینی را که برای جامعه و فرهنگ آن جامعه اهمیت دارد به تصویر کشید؛ یعنی به تصویرکشیدن تاریخ هم خودش اهمیت دارد و مردم به آن علاقهمند هستند. این دو دلیل باعث میشود که ساخت این سریالها اهمیت داشته باشد.
ما در «عشق کوفی» سعی کرده ایم همین کار را بکنیم. درست است که قصه هزار سال پیش را روایت میکنیم، اما مخاطب با دیدن این قصه، پیام امروزی هم دریافت میکند. قصه عشق، قدرت، نفرت، خیانت و... تاریخ انقضا ندارد. از زمانی که بشر به وجود آمده است، این مفاهیم هم بوده اند. اگر قصه قدرت، حکومت و عشق را در هزار سال پیش مطرح میکنیم، صرفا نمیتوانیم بگوییم آدمهای هزار سال پیش این گونه بوده اند.
قطعا پیام امروزی هم دارد. مدلش تاریخی است، ولی حاوی پیامهایی است که به درد مخاطب امروز میخورد. اگر چنین باشد، ارزشمند است. ضمن اینکه در این چند سالی که کار تاریخی ساخته نشده است کارهای مذهبی امروزی داشته ایم. این مفاهیم در مملکت ما رها نمیشوند؛ همیشه فیلم و سریال درباره آنها ساخته میشود. اینکه چقدر موفق بوده اند، بحث دیگری است؛ ولی به نظرم قشنگ آن است که شما با فرم تاریخی مضامین امروزی را روایت کنید. ما در «عشق کوفی» این کار را کرده ایم و امیدوارم مخاطب این پیامها را بگیرد.
هرچه تحقیق و پژوهش و پرداختن به محتوا عمق بیشتری داشته باشد، تأثیر محتوا روی مخاطب بیشتر است. این ربطی به بیان هنری ندارد و به تأثیرگذاری ربط دارد. گاهی میگوییم فیلم نامه از نظر فنی بی نقص است، ولی تحقیق و پژوهش ندارد. اگر به دنبال تأثیرگذاری هستیم، باید کارمان عمق پژوهش بیشتری داشته باشد.
نویسندگان در این کار، یزدان کاظمی و فائزه یارمحمدی، به نظرم بسیار خلاق، خوش فکر، پای کار و به شدت انعطاف پذیر بودند؛ چون نیمی از قصه در حال فیلم برداری نوشته میشد و تعامل بین کارگردان و نویسندگان خیلی اهمیت داشت. یزدان کاظمی از هنرمندان خوب مشهد و دوستان من است و وقتی من به این کار دعوت شدم و او را در بین تیم نویسندگان دیدم، خیلی خوشحال شدم. کار قبلی آن ها، یعنی «مستوران»، هم جذاب بود و رسیدن آنها به این حد از پیشرفت و اصالت در فیلم نامه نویسی باعث خوشحالی من بود. امیدوارم در کارهای دیگر هم بتوانیم با هم همکاری کنیم.
در این کار -به این دلیل که پیش تولید کوتاهی داشت- استفاده از عوامل مشهدی خیلی ممکن نبود. این اولین کار من بود که بازیگر مشهدی نداشت.
به نظرم یکی از اتفاقات خوبی که برای «عشق کوفی» افتاد، این بود که عوامل اغلب جوان بودند و این ذهنیت را نداشتند که کار جمع نمیشود. وقتی شما از جوانها استفاده میکنید و با این ذهنیت که میتوانید با حفظ وفاداری به قالبهای کلاسیک، تغییراتی بدیع ایجاد کنید، قطعا خروجی کار نیز با آثار مشابه قبلی متفاوت خواهد بود. این تفاوت شاید بتواند نسل جدید دهه هشتادی و به اصطلاح «نسل زد» را هم درگیر کند. ما بیشتر از هرچیزی خواستیم قصه تعریف کنیم و قصه ما در یک بستر تاریخی پذیرفتنی است و مخاطب جوان میتواند جذب آن شود.
این کار به صورت صددرصد با عوامل مشهدی امکان پذیر نیست. ولی خیلی از سرگروهها مانند مدیر فیلم برداری و مدیر صدابرداری میتوانند مشهدی باشند. گروه لباس یا صحنه و مانند اینها باید کسانی باشند که تقریبا تجربهای از کارهای تاریخی داشته باشند. فرقی نمیکند مشهدی باشند یا اهل هر شهر دیگری. در مشهد میشود به صورت تلفیقی کار کرد.
این را که خود مشهد و فیلم سازی مشهد ضرورت ایجاد شهرک سینمایی را داشته باشد، خیلی قبول ندارم. به نظرم ضرورت مهم و ویژهای نیست. اگر چنین شهرکی باشد، بچهها استفاده میکنند، ولی آن قدر فیلم ساخته نمیشود که نیاز به شهرک سینمایی داشته باشیم. ولی شما هرجای ایران یک شهرک سینمایی حرفهای بسازید که امکان اسکان و پذیرایی از عوامل فیلمها را داشته باشد، قطعا تهیه کنندهها به آن سفر میکنند و در آن فیلم میسازند.
بخشی از کار ما در شهرک سینمایی غزالی و بخشی در شهرک سینمایی نور در شهر نور -که برای فیلم «محمد رسول ا...» مجید مجیدی ساخته شد- فیلم برداری شد. شهر نور دو ساعت با تهران فاصله داشت و ما دنبال جایی بودیم که بتوانیم اسکان داشته باشیم و مجبور نباشیم مدام در رفت و آمد باشیم. شهرک سینمایی در هرجایی ایجاد شود و بتواند همه عوامل را یک جا متمرکز کند، خیلی خوب است. اگر در مشهد چنین شهرکی باشد، امکانات بهتری هم میتوان برای آن پیش بینی کرد.
نیازی نیست فقط به ظرفیت خود آن شهر توجه کرد، این شهرک میتواند ظرفیت کشوری و حتی جهانی داشته باشد. خیلی از کشورهای همسایه میتوانند برای تولید فیلم و سریال از آن استفاده کنند. اگر شهرک سینمایی استانداردی در مشهد ساخته شود که امکانات به روزی داشته باشد، نه تنها مردم و فیلم سازان مشهدی از آن بهره میبرند، حتی به نیازهای کشوری و جهانی هم پاسخ داده میشود. یعنی زیرساخت خودش میتواند ظرفیت هم ایجاد کند.
آشنایی با شخصیتهای «عشق کوفی» در گفتگو با نویسنده سریال
فائزه یارمحمدی که به همراه یزدان محمدکاظمی، نویسنده مشهدی، فیلم نامه سریال محرمی «عشق کوفی» را نوشته است، جزئیاتی از شخصیتهای این سریال تلویزیونی شبکه ۳ سیما ارائه داد.
هلال (با بازی سعید شریف) شخصیت اصلی قصه است؛ پسری کم حرف، اما جسور. کمانداری است در شهر کوفه که وظیفه اصلی اش حراست از کاروانهایی تجاری است که از کوفه به سمت شهرهای مختلف میروند. در طول قصه مشخص میشود که او در راستای کاری که انتخاب کرده، از عرف مرسوم خانوادگی اش فاصله گرفته است؛ زیرا شهر کوفه در آن زمان دچار چند دستگی سیاسی مذهبی است و به دو دسته اصلی عثمانیها و شیعیان تقسیم شده است. هلال با وجود پیروی از مکتب تشیع، برای عثمانیها -پدر نائله (اوحد) - کار میکند.
اگرچه در آن دوران کار، مراوده و ازدواج بین این دو دسته مرسوم بوده، اما افرادی که قیود محکم تری داشتند از حساسیت بیشتری برخوردار بودند. مسیر قصه پای هلال را به دوراهیهایی میکشاند که او را مجبور به انتخاب میکنند. طبیعتا همین انتخابها هستند که سیر تحول شخصیت را پیش میآورند.
نائله (با بازی شبنم قربانی) شخصیت محوری قصه است که طی یک اتفاق ناگهانی نظم زندگی اش به هم میریزد. او احساس میکند نزدیکترین افراد زندگی اش را نمیشناسد و همین نبود امنیت از او موجود دیگری میسازد. او دختری ناز پرورده است که مجبور میشود مهار زندگی اش را به دست بگیرد و خوشبختی را خود برای خودش رقم بزند. آرامش مثل سایه از این دختر فرار میکند، اما نمیتوان امید را از او گرفت.
لعیا زنگنه نقش «سامیه»، مادر هلال، را بازی کرده است. او شخصیتی دلیر و شجاع دارد و جزو زنان مسلمانی است که در جنگ صفین شمشیر به دست گرفته و جنگیده اند؛ بنابراین باوجود همه مادرانگیها و ظرافت هایش دارای روحیهای جنگجو ست. او خط قرمزهایی دارد که به سادگی از آنها دست نمیکشد و در این قصه همه تلاش خود را میکند که فرزندانش طبق اصول او پیش بروند و به هیچ کس اجازه ورود به حریم خانوادگی اش را نمیدهد و مقابل ظلم سر خم نمیکند.
در «عشق کوفی» وجهی متفاوت از نادر سلیمانی را در نقش اوحد در قاب تلویزیون خواهیم دید. او کارکتری است مقتدر، محکم و خانواده دوست که به هر قیمتی از قلمرو خود محافظت میکند؛ شخصیتی جدی و سیاست مدار که هر چه قصه بیشتر پیش میرود، ابعاد شخصیتی او آشکارتر میشود. چالشهای اوحد با دو فرزندش و چگونگی پیدا کردن راه حل برای آن مشکلات جز جذابیتهای این نقش است.
در «عشق کوفی» سه نقش کودک طراحی شده است که حضورشان باعث گرما بخشیدن و شیرین شدن لحظات سریال میشود، به طوری که به روابط جدی و بزرگ سالانهای که به شکل متصل در سریال داشتیم رنگ و صمیمیت اضافه میکند و گاه ترس و تشنجی که در نقش هایشان هست، باعث بالا رفتن حساسیت مضاعف برای قصه میشود. بازیگرهای کودک به برملا شدن ابعاد شخصیتی کاراکترهای محوری کمک بسیاری کرده اند. اینکه بچهها بتوانند از پس نقشهایی که نیاز به بروز خشم، سکوت و ترس دارد، برآیند، چالش مهمی برایشان بوده است که امیدوارم وقتی به تماشای سریال مینشینند از بازیهای خود لذت ببرند.